تا حالا ب این فک کردی………………………
…که دنیامون
چقدر..................کثیفه
من ک حاظرم برای رفتن از این دنیای کثیف
با این که کوله بارم بجز شرم چیزدیگه ای نیست
نقابت را بردار
بگذار
صورتت
هوایی بخورد
زندگیم در سه حرف خلاصه شد
تو...........
ومن.................
و
یه دنیاکاش هایی ک کاش میشدند
کاش میشد
گاهی موقع ها که دلت میگرفت ازروزها آغوشی
باشه که باتمام وجودبهش پناه ببری
مث گنجشکی ک زیرباروون زیربرگی باتمام وجودش پناه برده
کاش خدا وقتی ادما رو خلق میکرد مشخص میکرد که کی
مال کیه تا ادما مجبور به تحمل کردن هم زیر یک سقف
مثل کفشای لنگه به لنگه نباشن
نمیدانم بعد این همه سال هنوزم به یاد من میفتی یا نه
اما برای من همین کافی است که درنفسام میتپد قلب اسمت
برای همین است ک تا الان نفس میکشم
فقط برای حس کردن تپش های قلبت
نمیدانم هنوز هم من در گوشه خیالت جایی دارم یا نه
اما برای من همین کافیست ک گاهی میگذری از خیالم وبه
همین بودنت درخیالم قانع هسم
واگرروزیهم بیایی من بازهم به همین تنهایی
وبه توهمی ک از تو درگوشه خیالم دارم دلتنگ خواهم شد
چون میدانم تو روزی میروی میدانم تو تنهایم میگذاری
اما تویی ک در خیال و وهممی هر شب و
هر روز من هستی هیچگاه تنهایم نمیگذاری
برای همین نمیگم بمون
برو من با همین خاطره هات خوشم
برو من با همین سایه سیاهت خوش تر از تو هسم
و مطمعنم ک دیگ مث خودت نیس
ترکم نخواهد کرد هیچ وقت